لطفا صبر کنید ...

Posts Tagged ‘جهانگردی’

بنی آدم اعضای یکدیگرند

Posted on: فروردین ۸ام, ۱۳۹۷ by sppcco

بنی آدم اعضای یکدیگرند

که در آفرینش زیک گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار

دگر عضوها را نماند قرار

توکز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

رکاب‌زنی تو کشور اندونزی ادامه داره و جاده‌ها رو به سمت مسیر مدنظر سپری می‌کنیم. اینجا همه چی به جز آسفالت جاده سبزه. درختها به هم فشرده هستند و مابین اونها انواع گیاهان و حتی روی تنه درختا انواع پیچک و سرخس‌ها بالا رفته‌اند و تنه‌ها رو پوشانده‌اند. این سرسبزی به خاطر آب و هوای استوایی و بارش‌های فراوان و شدید هست.

در ۱۱۰ کیلومتری مسیر دیروزمون، بدلیل خرابی و چین‌های فراوان جاده، یکی از سیم پره‌های دوچرخه جدا شد و نیاز به تعمیرکار داشتیم.

به سختی تا 130 کیلومتری به مسیر ادامه دادیم و دنبال تعمیرگاه بودیم که یک دوچرخه سوار و تور راهنما ما رو همراه خودشون به خونه بردند و بهمون کمک کردند تا دوچرخه رو تعمیر کنیم.

واقعا بنی آدم اعضای یکدیگرند و با کمک و همراهی هم میتونن مشکلات یکدیگر رو برطرف کنن و به هم یاری برسونن.

ما امروز با کمک مردم مهربان اندونزی تونستیم دوچرخه هامون رو تعمیر کنیم و شب رو در کنار اونها سپری کردیم.

اختلاف طبقاتی و گرمای 48.5 درجه!

Posted on: اسفند ۱۲ام, ۱۳۹۶ by sppcco

امروز صبح از شهر ماهاد رکاب‌زنی رو شروع کردیم. ماهاد شهر عجیبی بود و در آن اختلاف طبقاتی بسیار زیادی مشاهده می‌شد. بسیاری از مردم در محله‌های فقیر نشین و حاشیه شهرها در چادر با تنگدستی زندگی می‌کردند. این فقر در همه شهرهای بین مسیر در کنار مردم مرفه با سبک زندگی تجملاتی مشاهده می‌شد. فرهنگ‌هایی در هند وجود دارند که رو به جلو قدم می‌گذارند و در عین حال فرهنگ‌هایی هستند که به شدت به ریشه‌های خود متصل بوده و غیر قابل تغییر هستند.

هر یک از این تضادها در هند در جایگاه خود زیبا هستند و نشانی از همزیستی صلح‌آمیز انسان‌ها در کنار هم می‌باشند.

در طول مسیر رکاب‌زنی در یکی از روستاهای مسلمان‌نشین، با مردی آشنا شدیم که پس از اینکه متوجه ایرانی بودن ما شد، با نان محلی و آب تصفیه شده از ما پذیرایی کرد و ما رو مورد لطف و توجه خود قرار داد.

بعد از ۷۵ کیلومتر رکاب‌زنی زیر دمای ۴۸.۵ درجه و سربالایی‌های ممتد، رسیدیم به نزدیکی شهر چیپلون و به کمک یکی از دوستان هندی، هتلی با تخفیف ورزشکاری گرفتیم. گرمی هوا رکاب‌زنی سختی رو برامون رقم زده بود.

با دو فعال حقوق بشر، آشنا شدیم. آن‌ها در مورد اهداف و دلایل سفر ما پرس و جو کردند و گفتگویی صمیمانه در مورد گسترش و ترویج صلح در جهان داشتیم و متوجه شدیم هدف آنان نیز ترویج صلح برای کودکان جهان است. آموزه‌های گاندی، در هند، استوار و پابرجاست. فردا قرار ملاقاتی دیگر در باغ دکتر مانوز داریم.

اگر می‌خواهیم صلح حقیقی را به جهان بیاموزیم، اگر می‌خواهیم با جنگ و خونریزی مبارزه کنیم، باید از کودکان آغاز کنیم (مهاتما گاندی).

روستائیان، صلح را معنا کردند

Posted on: اسفند ۱۱ام, ۱۳۹۶ by sppcco

روز چهارم

11 اسفند 1396

شب آرومی رو منزل دوست‌مون شریاس گذروندیم، لباس‌هامون رو شسته بودیم تا تمیز باشن و بعد از بدرقه گرم شریاس، عزم رکاب زدن کردیم.

مسیر امروزمون کمی بیشتر هست و با توجه به گرمای هوا، باید بجنبیم تا ظهر، بیشتر راه رو رکاب بزنیم. از شریاس قول می‌گیریم که وقتی ایران اومد، حتما بهمون سر بزنه و مسیر تقریبا 95 کیلومتری‌مون رو شروع می‌کنیم.

ساعت تقریبا 7 صبح شده و جنب و جوش توی جاده‌ها شروع شده، چند تا ماشین برامون دست تکون میدن و یک جاده فرعی پیدا می‌کنیم و کلی خوشحال میشیم. آخه توی جاده‌های اصلی نمی‌تونیم کنار هم رکاب بزنیم، برای همین، از این فرصت استفاده می‌کنیم تا کمی برنامه‌ها را مرور کنیم.

در بین مسیر، علاوه بر این معبدها، نمادهای کشور هندوستان بسیار دیده می‌شوند و واقعا جذاب هستند، طوری که نمیشه از کنارشون گذشت و هرچند کوتاه، توقفی می‌کنیم تا علاوه بر ثبت خاطره، بتونیم اون‌ها رو به شما هم نشون بدیم.

رکاب‌زنی طبق برنامه پیش نرفت، برای عکاسی از معبد و فیل، کمی معطل شدیم، ساعت تقریبا 11 شده، گرما و گرسنگی و پیدا کردن یه جای قشنگ برای صبحانه، باعث شد رضایت بدیم که بازهم تاخیر کنیم. بعد از خوردن یک صبحانه دلچسب و یک گپ کوتاه با صاحب رستوران، درباره‌ی هدفمون و مسیرمون، رکاب‌زدن را مجدد شروع کردیم.

 

کنار جاده که می‌رفتیم، صدای شلوغی و ساز و دهل شنیده می‌شد. کمی تعجب کردیم و دنبال منبع صدا بودیم که مردم یک روستا رو دیدیم. از کودک تا میانسال، مراسم جشنی، در ادامه جشن دیشب برگزار کرده بودند. با دیدن ما برامون دست تکون دادند و خواستند که بایستیم. چند نفر پیش ما اومدند و از مسیرمون سوال کردند، ما هم هدف و برنامه‌مون رو براشون گفتیم. خیلی ذوق کردند، خانمی چند اسکناس بیرون آورد و با نشون دادن عکس مهاتما گاندی کبیر، بزرگ‌ترین دغدغه و آرمان رهبر بزرگ هند رو، صلح و نوع‌دوستی می‎‌دونست.

خواستیم راه رو ادامه بدیم، که با اصرار مردم خونگرم و مهمان‌نواز اون روستا مواجه شدیم. مارو به جمع خودشون و صرف ناهار که با کمک همه اهالی روستا تدارک دیده بودند، دعوت کردند. از برنامه که عقب بودیم، اما اصرار و محبت‌شون آنقدر از ته دل بود، که نگاهی به هم کردیم و گفتیم: اهالی این روستا صلح، محبت و مهمان‌نوازی را معنا کردند، انقدر برای ما شیرین و با محبت بودند، که به میزبانی‌شون احترام گذاشتیم و در جشن و ضیافت‌شون شرکت کردیم.

بعد از ناهار، برامون دستار هندی آوردن، تا بتونیم باهاش عکس بگیریم و یادگاری داشته باشیم. بعد از گرفتن چند عکس سلفی و یادگاری، سوار بر دوچرخه‌ها شدیم و با دلگرمی و انرژی مضاعف، به سمت مقصد رکاب زدیم.

تقریبا 25 کیلومتر تا مقصد فاصله داشتیم و جاده دو طرفه و خطرناک بود، خیلی باید احتیاط می‌کردیم. مثل همیشه، حبیبه جلوتر می‌رفت، دمای هوا بالای 40 درجه سانتیگراد بود، گرما، دوچرخه‌سواری و تاخیرهای پیش اومده، تاثیرش رو نشون می‌داد، اما مردم روستا، آنچنان به ما محبت کردند که، ثابت قدم و استوار، به سمت مقصد رکاب می‌زدیم.

با اینکه طبق GPS 95 کیلومتر راه داشتیم، اما بعد از ۱۰۳ کیلومتر رکاب زدن رسیدیم به شهر ماهاد، جای مناسبی برای کمپ زدن پیدا نکردیم، ساعت 5 شده بود و باید زودتر محلی برای استراحت پیدا می‌کردیم، در خروجی شهر ماهاد، یک هتل پیدا کردیم.

با #تدبیر همراه ما باشید

روز پنجم سفر، کجا می‌رویم؟


طراحی و پیاده‌سازی شده در شرکت پردازش موازی سامان

کلیه حقوق مادی و معنوی وب‌سایت برای صاحبان آن محفوظ است © ۲۰۱۲ - ۲۰۲۵