لطفا صبر کنید ...

Posts Tagged ‘صلح و طبیعت’

سفیران صلح در اندونزی

Posted on: فروردین ۵ام, ۱۳۹۷ by sppcco

بعد از ۲۳ روز چالش واقعی که پر از خاطره‌های شیرین و آدم‌های مهربان و ماجراهای عجیب بود، کشور هند رو ترک کردیم.

پس از سپری کردن شبی طولانی و سخت بالاخره به مدان رسیدیم. مدان پایتخت استان سوماترای شمالی در اندونزی است. این شهر در نزدیکی دریا قرار گرفته و چهارمین شهر بزرگ این کشور به ‌شمار می‌رود. مدان از سمت شرق، جنوب و غرب به منطقه دلی‌سردانگ و از سمت شمال به تنگه ملکه محدود شده ‌است.

اندونزی را می‌توان بزرگترین مجمع الجزایر جهان دانست که بین دو خشکی، یعنی جنوب شرق آسیا و استرالیا واقع شده ‌است. مجموعه جزایر این کشور زمانی مستعمره هلند بوده و مدت زمان زیادی نیست استقلال پیدا کرده است. زبان رسمی آنها اندونزیایی و واحد پولشان روپیه است. مردم این کشور از اقوام گوناگونی می‌باشند که جاوه‌ای‌ها با حدود ۴۰ درصد بزرگ‌ترین قوم هستند، مردمانی با صورت‌های گرد، پهن و گوشتالود که کمی شبیه به چینی‌ها می‌باشند. اینجا پرجمعیت‌ترین کشور مسلمان جهان است و از جمعیت 240 میلیون نفری ۸۶٫۱ درصد از مردم مسلمان هستند.

رکاب‌زنی رو از جاده‌های شهر مدان آغاز می‌کنیم و یک کشور جدید با آدم‌ها و اتفاقات جدید پیش رومون قرار داره. شروعی دوباره برای رویارویی با مردمان، فرهنگ‌ها، آداب و رسوم، غذاها و مکان‌های زیبا و جدید داریم.

همراه با تدبیر رکاب بزنید تا در نوروز 1397 با کشور اندونزی و ماجراهای جدید زوج دوچرخه‌سوار در این کشور، آشنا گردید.

تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید، تو یکی نه‌ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز(مولانا)

Posted on: اسفند ۲۲ام, ۱۳۹۶ by sppcco

امروز از خانواده مهربان آقای دکتر سوبادهان خداحافظی کردیم و برای حرکت آماده شدیم.

دیرتر حرکت کردیم چون چند تا از دوچرخه‌سوارهای ساوانتاوادی می‌خواستن بیان به دیدنمون. یکیشون که دکتر بود و داروخانه داشت برامون یه بطری الکل صنعتی آورد بعنوان سوخت اجاق. ما به‌خاطر هواپیما نه گاز با خودمون آوردیم نه الکل و تو هند هم نتونستیم پیدا کنیم. حالا از این به بعد میتونیم پخت و پز کنیم.

اینجا هندی‌ها خونگرمی خود را به ما ثابت کردند. شهروندان این کشور واقعا مهربان و دوست داشتنی هستند و رفتار صمیمانه‌ی آنها باعث می‌شود که با وجود گرمای شدید و بدی آب و هوا، باز هم دلمون نخواد اینجا رو ترک کنیم و حس تنهایی و غربت نداشته باشیم. در واقعا بهمون ثابت شد که علاوه بر اینکه هوا گرمه مردم هم گرم و صمیمی هستند!

اینجا صلح برامون واقعا معنا شد و اینکه انسان‌ها در هر نقطه از کره زمین هم باشند با وجود تفاوت‌های فرهنگی، زبانی، مذهبی و .. می‌توانند در کمال آرامش و صلح کنار هم زندگی کنند.

اینجا هندی‌ها خونگرمی خود را به ما ثابت کردند. شهروندان این کشور واقعا مهربان و دوست داشتنی هستند و رفتار صمیمانه‌ی آنها باعث می‌شود که با وجود گرمای شدید و بدی آب و هوا، باز هم دلمون نخواد اینجا رو ترک کنیم و حس تنهایی و غربت نداشته باشیم. در واقعا بهمون ثابت شد که علاوه بر اینکه هوا گرمه مردم هم گرم و صمیمی هستند!

اینجا صلح برامون واقعا معنا شد و اینکه انسان‌ها در هر نقطه از کره زمین هم باشند با وجود تفاوت‌های فرهنگی، زبانی، مذهبی و .. می‌توانند در کمال آرامش و صلح کنار هم زندگی کنند.

توی جاده ۶۶ از ساوانتاوادی تا وقتی به ایالت گوا برسیم شانه خاکی خوبی وجود داشت و در آرامش بودیم، ولی آرامشمون موقتی بود چون نه تنها شانه خاکی ۲۰ کیلومتر بعد تموم شد، بلکه خوردیم به یک ترافیک سنگین.

به ورودی شهر پاناجی (ایالت گوا) رسیدیم. گوا نام شهری بندری و ایالتی در حاشیه جنوب غربی هندوستان است. طبیعت گوا با تپه‌های بسیار سبز در کنار رودهای فراخ با کشتزارهای برنج، درخت‌های نارگیل فراوان و سایر درختان گرمسیری، جلوه بسیار زیبایی دارد. وسیع‌ترین سواحل و مراکز تفریحی ساحلی هند در گوا قرار دارد و این شهر سالانه از صدها هزار گردشگر داخلی و خارجی پذیرایی می‌کند. سواحل گوا پهناور بوده و آفتابی درخشان و زیبا دارد. ۴۵۱ سال حکومت پرتغال بر این منطقه، باعث شده که تمام شهرها و حتی روستاهای گوا فرهنگی خاص داشته باشند.

مرکز ایالت گوا شهر پاناجی هست که تا اونجا ۶۸ تایی رکاب زدیم و تمام مدت حواسمون جمع بود، به ماشینا برخورد نکنیم یا از سطح غیر هم‌تراز جاده نیفتیم پایین و نخوریم به عابرین ( اعم از آدم‌ها، گاوها و سگها).

تو پاناجی یکی از دوستان دکتر سوبادهان برامون اتاقی در خوابگاه تربیت بدنی ترتیب داده بود که امکانات کاملی مثل: سرویس، حمام، فن و کولر داشت. ساختمانش کنار دریا و در منطقه زیبایی بود.

وسایلمون  رو گذاشتیم داخل و کمی استراحت کردیم. رفتیم تا دوری در اطراف بزنیم. ساحل زیبای گوا نزدیک بود و دقایقی رو اونجا سپری کردیم و بعد رفتیم به یه بازار محلی که پر بود از میوه و سبزی.

چیزی که توی بازارهای اینجا زیاد به چشممون میخوره، زنان شاغل و فعال در جامعه هستند که از شغل‌های معمولی گرفته تا شغل‌های خیلی مهم فعالیت دارند و حسابی تاثیرگذار هستند.

پاناجی رو شهر متفاوتی دیدیم. هم تمیز و زیباست و هم به لحاظ ساخت و سازهای شهری با جاهای دیگه تفاوت چشم‌گیری داره! خیابان‌های عریض و پیاده‌روهای مرتب با پارک‌های سرسبز و مغازه‌های شیک. اینجا بوی استعمار تاریخ مصرف گذشته میاد!

از بمبئی تا جایی برای استراحت (شهر پن)

Posted on: اسفند ۱۰ام, ۱۳۹۶ by sppcco

روز سوم

10 اسفند 1396

با وجود گرمی هوا، امروز خیلی پرشور هستیم. ماه‌ها زحمت و برنامه‌ریزی، امروز به بار نشست. هتل رو تحویل دادیم و مسیر رو با GPS، طبق برنامه، بازبینی کردیم. بالاخره تونستیم رکاب‌زنی رو شروع کنیم. ما فقط با پاهامون رکاب نمی‌زنیم، باهاشون پرواز می‌کنیم، برای همین خیلی شوق داریم. اتاق هتل رو تحویل دادیم، مسئولان هتل که خیلی کارمون رو دوست داشتند، مسیرمون رو پرسیدند،

اولش کمی تعجب کردند که ما 90 کیلومتر رو امروز، می‌خواهیم رکاب بزنیم، اما وقتی هدف و شعارمون رو بهشون گفتیم، فهمیدند که مساله فقط رکاب زدن نیست، عشق به هدفمون داریم و با هر رکاب و با هر هم صحبتی، پیام صلح رو به همنوعانمون می‌دیم. برامون آرزوی موفقیت کردند و اولین رکاب‌زنی ما، از شهر بمبئی آغاز شد.

لباس‌های زرد و سبز #تدبیر، خیلی بهمون میاد و فضا رو کاملا شاد می‌کنه، با دوستانمون در شرکت پردازش موازی سامان، که حامی برنامه ما هستند، صحبت کردیم و کلی بهمون انرژی دادند. دوستمون آقای سینگ ساب اومدن و یه جای خوب برای صبحونه رفتیم. توی ایران که هستیم، از چای لاهیجان نمیشه گذشت، دیر دم می‌کشه ولی رنگ و عطرش معرکه‌ست، حالا توی هند، یکی از بزرگ‌ترین صادر کنندگان چای هستیم و خبری از چای ایرانی نیست. بعد از اینکه فروشنده درباره هدف ما و سفر ما می‌فهمه، بهمون چای ماسالای مخصوص با صبحانه سنتی بمبئی رو پیشنهاد می‌کنه، حالا برای شروع راه جون گرفتیم، البته چای‌شون هم واقعا عالی بود.

توی مسیر، سعی کردیم حبیبه جلو بره، تا من بتونم مراقبش باشم، تابلوها، گاهی به زبان هندی بود و بیشتر مسیر رو سعی کردیم از GPS استفاده کنیم.

توی اروپا که بودیم، لاین دوچرخه همه جا بود و کمی راحت‌تر بودیم، اما اینجا باید از کنار جاده‌ها یا شونه خاکی بریم، سعی می‌کنیم بیشتر احتیاط کنیم. اما کلا به ماشین‌های فرمون راست و جاده‌های برعکس، یه مقدار عادت کردیم، اونم به نوبه خودش، یه جور جاذبه و نکته بامزست برامون.

در طول مسیر، گاهی نفسی تازه می‌کردیم. وقت ریکاوری و استراحت که میاد، باید خیلی مواظب باشیم که با اصول ورزشی خودمون رو سرد کنیم، تا از بروز آسیب‌ها جلوگیری کنیم.

میوه فروش‌های بین راهی، گل‌های رنگارنگ سبک خاصی رو ایجاد کرده بود، واقعا روح مارو تازه می‌کرد و مسیر رو با وجود گرمای 48 درجه، آسون‌تر می‌کرد.

بالاخره بعد از 83 کیلومتر رکاب‌زنی، رسیدیم به جایی برای استراحت.

شهر پن، در معنی لغوی به معنی جایی برای استراحت می‌باشد. درباره پیشینه شهر، اختلاف نظر وجود دارد اما مورخان احتمال می‌دهند، قدمت آن به زمان بودا برگردد. در این شهر، دوستی به نام شریاس که از طریق شبکه‌های اجتماعی داشتیم، به استقبال‌مون اومد.

با شریاس گشتی در شهر زدیم، شیرینی‌های هندی رو امتحان کردیم و یک مراسم مذهبی به نام Holi که سالی یک بار برگزار میشه رو دیدیم. همه چیز جالب و محترم بود، فیلم مراسم رو در کانال خودمون قرار دادیم، تو این بین، کمی درباره صلح برای کودکان و اهداف سفر، اطلاع‌رسانی کردیم، چند عکس یادگاری هم، با بچه‌هایی که برای حضور در مراسم اومده بودند، گرفتیم.

این مراسم، یک فستیوال به تمام معنا بود، گروه‌های موزیک و عروسکی، همه جا بودند، همه لباس خوب به تن کرده بودند و واقعا مراسم شادی بود. فردا هم به همدیگه رنگ و آب می‌پاشن، خیلی باید جالب باشه، جای همگی خالی، فردا کلی آدم‌های جدید میان تا از فرهنگ و هدف ما بدونن، ما هم برای شما با متن و تصویر، از اون‌ها گزارش می‌کنیم.

با #تدبیر ما را دنبال کنید.


طراحی و پیاده‌سازی شده در شرکت پردازش موازی سامان

کلیه حقوق مادی و معنوی وب‌سایت برای صاحبان آن محفوظ است © ۲۰۱۲ - ۲۰۲۵