جوان فارغ التحصیل رشته حسابداری، یک آگهی استخدام حسابدار دید و در جلسه مصاحبه حاضر شد.
مصاحبه کننده صاحب یک شرکت کوچک بود که خودش آن را اداره میکرد.
صاحب شرکت گفت: من به یک نفر دارای مدرک حسابداری نیازمندم. اما در اصل دنبال کسی هستم که عهدهدار نگرانیهای من باشد.
جوان تازه فارغ التحصیل گفت: ببخشید منظور شما چیست؟
صاحب شرکت گفت: من نگران خیلی از چیزها هستم اما نمیخواهم درباره پول نگرانی داشته باشم.
کار شما این است تمام نگرانیهای مالی را از دوش من برداری. جوان گفت: متوجه ام و حقوق من چقدر است؟
صاحب شرکت گفت: با 10,000,000 تومان در ماه شروع میکنیم. جوان با تعجب گفت: 10,000,000 تومان.
چگونه این شرکت کوچک از عهده چنین حقوقی برمیآید.
صاحب شرکت گفت: این اولین نگرانی شماست.

