نوآوری و خلاقیت واژه هایی هستند که این روزها آنها را فراوان میخوانیم و می شنویم، بویژه در حوزه های مربوط به مدیریت و منابع انسانی. همه شعارش را میدهیم: در مقام مدیر، کارشناس، استاد و نیز در جایگاه پدر و مادر. ولی آیا زمینه های خلاقیت و نوآوری را در محیطی که کارمندان، دانش آموزان یا فرزندانمان در آن کار، تحصیل و زندگی میکنند، فراهم آورده ایم؟ آیا خودمان، در مقام مدیر، پدر و مادر یا استاد، از روشهای خلاقانه برای مدیریت یا آموزش استفاده میکنیم؟
قبل از هر چیز باید بدانیم که خلاقیت در درجه اول به معنای تغییر روشها و عادات مرسوم و آزمودن راههایی است که اکثریت مردم حتی از اندیشیدن به آن نیز میهراسند. اما فرد خلاق، جرات و جسارت لازم برای در هم شکستن عادات قدیمی را دارد. او اهل ریسک و مخاطره است. اگر طرح یا ایده ای، حتی یک درصد شانس موفقیت داشته باشد، برای او کافی است تا دست به آزمایش آن بزند.
اگر نگاهی گذرا به تاریخ بشر بیفکنیم، در همه جا رد و آثار چنین افرادی را خواهیم دید: از سرداران نظامی بزرگ چون کوروش، سزار، اسکندر و ناپلئون، و کاشفان و دانشمندان مشهوری چون کریستف کلمب، نیکولاس کپرنیک و ایزاک نیوتون گرفته تا هنرمندان بنامی چون موتزارت، سالوادور دالی و گائودی تا مدیرانی چون جک ولش، بیل گیتس و استیو جابز. همه این افراد، در مقاطع مختلف تاریخی، مسیر حرکت، تفکر و نگاه بشریت را بطور اساسی تغییر داده اند.
حال پرسش این است که فرهنگ جاری ما و سیستم آموزشی و تربیتی فعلی ما، تا چه حد به پرورش افرادی با این روحیه کمک میکند. آیا نظام آموزشی ما بیشتر مبتنی بر تشویق است یا تنبیه؟ آیا از روشهای غیرعادی برای حل مسائل عادی استقبال میکنیم یا از آن میترسیم و به استهزایش می پردازیم یا اگر بتوانیم تکفیر و مجازاتش میکنیم؟
آیا بعنوان یک مدیر، بیشتر نگران میز، مقام، موقعیت و پرستیژ خود هستیم یا به دنبال یافتن بهترین راه حلها برای برخورد با مسائل؟ به عنوان پدر یا مادر، آیا بازیگوشیهای خلاقانه و رفتارهای نوآورانه کودکمان را مورد تشویق قرار میدهیم یا او را وادار میکنیم که همه کارها را طبق روشهایی که طی سالیان و قرنهای متمادی توسط نیاکانمان آزموده شده انجام دهد؟ بعنوان استاد و معلم، آیا تنها به راه حل مورد علاقه و تایید خود نمره قبولی میدهیم یا از راه حلهای نو و سنت شکنانه نیز استقبال میکنیم؟
و نهایتا بعنوان یک شخص عادی، در تصمیم گیریهای روزمره برای حل مشکلات، وقتی با گزینه ای جدید مواجه میشویم، آیا ذهنمان آزادانه به آن می اندیشد؟ آیا می توانیم دو عامل ترس و کاهلی را مهار کنیم تا اراده ما را به تصرف خود در نیاورند و به جای ما تصمیم نگیرند؟ بهتر است تا زمانیکه نتوانیم به اکثر پرسشهای بالا پاسخ مثبت بدهیم، از ادعای نوآوری و توقع خلاقیت چشم پوشی کنیم و به فکر فراهم آوردن زمینه های نوآوری باشیم.
بهزاد مقصودی
نوشته شده در تاریخ : ۷ خرداد ۱۳۹۰