نسبت بین تجارت و روح آدمی چیست؟ سوال این است که آیا میتوان تاجری موفق و در عین حال انسانی موفق بود؟ آیا جمع این دو امکان پذیر است؟ هنگامی که کالای خود را در بسته بندیهای دلفریب در معرض فروش میگذاریم، آیا مطمئن هستیم که پاره های روح خود را نیز در همان بسته ها به فروش نرسانده ایم؟ آیا بهای موفقیت در کسب و کار را با روح و روان خود نمی پردازیم؟ وقتی کسب و کاری موفق راه می اندازیم، یا به مقام و منزلت و موقعیتی دست می یابیم، بد نیست این پرسشها را از خود بکنیم. متاسفانه پاسخ همواره آسان نیست. فرسایش روح و روان به تدریج و به آرامی روی میدهد و اگر دائما مراقب خود نباشیم، ممکن است بسیار دیر دریابیم که برای کامیابیهای شغلی، بهایی گزاف پرداخته ایم. حقارتها و خودخواهیها لحظه به لحظه در کمینمان نشسته اند و با کوچکترین غفلت ممکن است قلبی را به درد آوریم یا همراهی را آزرده سازیم.
خوشبختانه، در مجموعه تدبیر، به تصور ما و البته به تصدیق بسیاری از دوستان، فرهنگ و تفکر جاری، همواره این بوده که نباید اخلاق را قربانی موفقیت کنیم و پیوسته در کنار ترازنامه تجاری، ترازنامه اخلاقی و معنوی مجموعه خود را نیز به دقت مد نظر قرار داده ایم و به قول آن شاعر فقید، “انسان را رعایت کرده ایم”؛ و به خود می بالیم که موفقیت کسب و کارمان، به قیمت شرمساری در برابر وجدان خویش به دست نیامده است.
بهزاد مقصودی
نوشته شده در تاریخ : ۱۸ بهمن ۱۳۸۹