وقتی روزی چند ده کیلومتر رکاب بزنید، چه مسائلی توی فکرتون میاد؟ گاهی موقع رکاب زدن صحبت می‌کنیم، گاهی با مردم ارتباط داریم، گاهی طبیعت و نقاشی خداوند رو تحسین می‌کنیم، اما اغلب اوقات در این فکریم که هدف سفرمون چقدر مهمه و آیا ما تونستیم تاثیرگذار باشیم…؟

از ۱۹ تا ۲۹ اسفند، بیش از ۸۰۰ کیلومتر، از شهر پاناجی در هند تا شهر کوچی رکاب زدیم. اوایل سفر، خود ما و مخاطبان‌مون، جذب محیط جدید و شناخت تفاوت‌های فرهنگی می‌شویم، اما چون انسان به ذات با شرایط جدید وفق پیدا می‌کنه، جذابیت سفر از شناخت اقلیم و فرهنگ فراتر رفته و درگیر معنا می‌شویم، به هدف می‌اندیشیم و بی‌اختیار، بیشتر سکوت می‌کنیم و فکر می‌کنیم تا به عنوان نماینده هزاران صلح‌جو، بتوانیم یک شناخت دقیق و جامع ارائه کنیم.

جاده‌های هند، شاید خیلی برای رکاب زدن ایمن نبودند و نتونستیم کنار هم رکاب بزنیم، اما برامون فرصت تنهایی فکر کردن بیشتر می‌شد.

فکر را ای جان، بجای شخص دان                     زان که شخص، از فکر دارد قدر و جان (مولانا)

به سمت جنوب که رکاب می‌زنیم، در کنار معابد و مساجد، کلیساها هم بیشتر دیده می‌شوند، تنوع عقاید در هندوستان، واقعا جالب و قابل احترام است، اما از همه جالب‌تر، همزیستی مسالمت آمیز، محبت و مهمان‌نوازی این مردم است. تقریبا ۲۰ روز، بیش از هزار و پانصد کیلومتر، رکاب زدیم و آنچه دیدیم فقط محبت بود و مهمان‌نوازی و دلخوشی. حتی میوه‌فروشی‌های کنار جاده، به ما لطف داشتند، نه تنها با ما گران حساب نمی‌کردند بلکه با اصرار پول می‌گرفتند یا کلی تخفیف می‌دادند.

یکی از جذاب‌ترین بخش‌های سفر ما، مواجه شدن با کودکان است. کودکان، این فرشتگان پاک و مهربان، گویی از رسالت و هدف سفر ما، که صلح برای کودکان است، باخبرند. با ما بازی می‌کنند، برای ما آب می‌آورند، آنقدر به ما انرژی می‌دهند که گاهی از هم می‌پرسیم، واقعا چرا یک کودک، با ما چنین می‌کند؟ چگونه باید این لطف را جبران کرد؟ این اتفاقات، برای یک شهر یا منطقه نیست، بلکه در کل مسیر سفرمان، مدام تکرار می‌شود.

به عنوان آخرین سخن در سال یک هزار و سیصد و نود وشش

در دنیای پر از عدم قطعیت امروز، آینده‌ای قابل پیش‌بینی نیست, تنها راه پیش‌بینی آینده و اطمینان از آن، ساختن آینده است. غایت قلبی ما، ترویج این پیام است: اگر آینده را با صلح می‌خواهیم، اگر لبخند و امنیت برای کودکان‌مان می‌خواهیم، باید چنین آینده‌ای را خودمان بسازیم.

ما سفیران صلح دوچرخه سوار، نیما زکی و حبیبه علوی ، مانند همه‌ی جوانان, در تکاپوی رشد و پیشرفت بودیم تا این که سلسله‌ای از اتفاقات، ارزش‌های پایداری برای ما ساخت.

سال ۱۳۹۰, تصمیم گرفتیم, از قید و بند روزمرگی رها شویم و با شعار صلح برای کودکان, دنیا را رکاب بزنیم.

شهر به شهر, روستا به روستا, فرهنگ و اخلاق ایرانی را ترویج دهیم و هر آنچه که خوب است و همنوعان ما، در سرزمین‌های دیگر دارند، برای کشور خودمان به ارمغان آوریم.

حال که در روز تحویل سال, به دور از خانه و کاشانه و خانواده, به دنبال هدف والاتری آمده‌ایم, دعای خیرتان را بدرقه راه‌مان کنید.

پیام‌ها و بازخورد شما عزیزان, انرژی مضاعفی به ما می‌دهد, امیدواریم که سال ۱۳۹۷ برای همه ما عالی و پر از عشق و شادی‌های پایدار باشد.

سال نو مبارک