لطفا صبر کنید ...

Posts Tagged ‘مالزی’

خداحافظ مالزی- سلام تایلند

Posted on: فروردین ۲۳ام, ۱۳۹۷ by sppcco

از دوست خوبمون لاوانیا و کشور زیبا و مردمان متین و خونگرم مالزی خداحافظی کردیم و به سمت مرز تایلند رکاب زدیم.

ده کیلومتر رکاب زدیم و ساعت ۸ به مرز رسیدیم. تایلند با مالزی از سه نقطه مرز مشترک داره که ما از کایو هیتام رد شدیم و از جنوب وارد این کشور شدیم.

کشور جدید، آدم‌های جدید و و آغاز ماجراهای تازه.

رکاب می‌زنیم و با مردم کشورهای مختلف آشنا می‌شویم. از شرق تا غرب حتی در دورافتاده‌ترین مکانهای دنیا با ارزش‌های زندگی آشنا می‌شویم. کشف و تجربه می‌کنیم و با آگاهی به ترویج صلح و دوستی می‌پردازیم.

در ادامه گزارشی از آشنایی با مردم خونگرم و مهربان کشور تایلند، مهربانی‌های آنها و معنی واقعی این جمله که تفاوت‌ها مانع صلح نیست، مطالعه خواهید کرد.  

تایلند کشوری پادشاهیست با حدود 60 میلیون جمعیت که بیشتر آنها از نژاد تایی‌اند و مذهب 95 درصدشون بوداییه.  به همین دلیل معبدهای بسیار زیادی توی مسیرمون دیدیم که معابد بودایی بودند و داخلشون مسجمه‌های بزرگ بودا و سایر شخصیت‌های مذهبی قرار داشتند. یکی از مهمترین کاربردهای این معابد جذب گردشگره.

بعد از ۹۰ کیلومتر رکاب‌زنی به یه مکان آروم و دنج با طبیعتی بکر و زیبا رسیدیم و داخل یه روستا کنار رودخانه‌ای آرام اسکان کردیم.

شب بعد دوستمون آرانیا ما رو برای شام به خونه مادرش برد و اولین آشنایی ما با مردم تایلند کلید خورد. تقریبا همه خانواده شامل مادر پیر، برادرها و خانواده‌هاشون و البته تعدادی از دوستانشون اونجا حضور داشتند. همگی خیلی مودب و خوش‌برخورد بودن و حسابی مراعات حال ما رو می‌کردن.

صبح با آرانیا که صبح زود بخاطر ما بیدار شده بود، خداحافظی کردیم و همون جاده روستایی رو ادامه دادیم؛ چون به نظر می‌رسید خیلی زیبا و آروم باشه.

سی کیلومتری وسط روستاهای مختلف رکاب زدیم و از سکوت و آرامش جاده لذت بردیم. مسیرمون پر بود از مرداب‌هایی که مملو از نیلوفر آبی بودن.

بازارهای محلی هم زیاد بود و مردم روی چرخ‌های کوچک، ماهی و میوه میفروختن. آدم‌ها خیلی آرام و خوش برخورد بودن و به محض دیدنمون لبخند زیبایی تحویلمون میدادن.

بعد از ۱۰۵ کیلومتر رفتیم یه جای ساحلی که کلبه‌های چوبی زیبایی رو با قیمت‌های مناسب اجاره می‌داد.

روز بعد برای عکاسی از طلوع، خودمون رو به ساحل رسوندیم و مدت‌ها محو تماشای تولد صبح شدیم.

صاحب هتل یه خانم مسن فنلاندی بود که ازمون اجازه گرفت تا عکسمون رو به عنوان تبلیغات هتل توی فیس‌بوکش بزاره. خانم فنلاندی میگفت؛ یه مهمون سایکل‌توریست آلمانی داشته که دور دنیا رو گشته بوده و ‌گفته بهترین کشوری که رفته ایران بوده.

با خانم فنلاندی و سایکل توریستی که اهل انگلیس بود و مقصدش مالزی بود، خداحافظی کردیم و توی جاده راه افتادیم.

مسیرمون پر بود از شالیزارهای سرسبز برنج و درختای کائوچو. گیاهان خودرو هم که همه جا فراوان‌ بودند.

بعد از چهل کیلومتر کنار جاده توقف کردیم تا میوه بخریم. فروشنده محلی کنار جاده فقط موز و پوملو (میوه استوایی شبیه به گریپ فروت) داشتند که محصول باغچه خودشون بود. ازشون موز خریدیم و برامون پوملو پوست کندند و بهمون هدیه دادند.

با بارش شدید باران زیر سقف یه خونه پناه گرفتیم و صاحب خونه دعوتمون کرد خونشون و با قهوه و خوراکی ازمون پذیرایی کرد.

#مردم_مهربان_تایلند

بعد از بارون همه چی زیباتر شده بود. آسمون آبی‌تر، درخت‌ها سبزتر و آسفالت جاده تمیز و براق‌تر.

۱۰۲ کیلومتر رکاب زدیم و رسیدیم به نزدیکی‌های شهر سورات ثانی. پدر و مادر دوست سایکل توریستمون “آراچا” توی  این شهر تو یه خونه قشنگ مملو از باغ میوه ازمون استقبال کردند. شب رو اونجا اقامت میکنیم و برای ادامه رکاب‌زنی خودمون رو آماده می‌کنیم.

تا اینجا بارها و بارها مورد لطف و محبت مردمان مهربان تایلندی قرار گرفتیم و خدا رو شکر کردیم که مهربانی جریان داره.

#صلح_و_مهربانی_را_با_تدبیر_ترویج_دهی

گشت و گذار سفیران صلح در”کوالالامپور” پایتخت مالزی

Posted on: فروردین ۲۱ام, ۱۳۹۷ by sppcco

گشت و گذار در پایتخت مالزی رو شروع کردیم تا از مردمان صلح‌دوست و بی حاشیه‌ی این کشور زیبا و سرسبز برایتان بگوییم، مالزیایی‌ها صلح واقعی رو برامون معنا کردند.

از روستا زدیم بیرون و مدتی در جاده‌های خلوت و سرسبز روستایی رکاب زدیم. بعدش وارد بزرگراه شلوغ منتهی به کوالالامپور شدیم.

مالزی کشوری چند ملیتی است که نژادها و ملیت‌های گوناگون با فرهنگ‌ها و زبان‌های متنوع در آن آمیخته‌اند. ساکنین این کشور با حدود 30 میلیون جمعیت، سه نژاد مالایی (۶۰٪)، چینی (۲۷٪)، هندی (۱۲٪) و غیره (۱٪) رو شامل می‌شن. مالزیایی‌ها با وجود ادیان و فرهنگ‌های گوناگون، کنار هم در صلح و آرامش زندگی می‌کنن و راز در صلح بودنشون اینه که با وجود تفاوت دین، مذهب و فرهنگ به هم احترام می‌ذارن. به راحتی در تمام سطح شهر می‌تونیم افرادی از ادیان مختلف رو ببینیم که با وجود تفاوت‌ها کنار هم کار می‌کنند، با هم دوست‌اند و زندگی می‌کنند.

مردم مالزی آرام، صلح دوست، خویشتندار و متدین‌اند و با خشونت، قانون شکنی و اغتشاش میانه‌ای ندارن

خودمون رو رسوندیم به منزل استاد زبان فرانسه نیما، “خانم عطاری” عزیز که ما رو به منزلشون دعوت کردن. بعد از مدت‌ها یه ناهار به سبک ایرانی و بسیار خوشمزه بدون حتی ذره‌ای فلفل خوردیم.

بعد از ظهر با خانم عطاری رفتیم داخل شهر رو گشتیم.

 

اول از برج‌های دوقلوی پتروناس بازدید کردیم. این برج‌ها از بلندترین آسمانخراش‌های جهان هستن که حدود ۴۵۲ متر بلندی دارند. این دو برج از زیر توسط مرکز خرید سوریا به ‌هم متصل شده‌اند. همچنین پلی طبقات ۴۱ و ۴۲ این دو برج را به هم متصل کرده. در زیر زمین آن نیز آکواریم زیبایی قرار داره که در آن شما از دالان شیشه‌ای زیر آب، کوسه‌ها و سفره ماهی‌های غول‌پیکر رو می‌بینید.

کار ساخت این برج‌ها از سال ۱۹۹۵ شروع شده و در مدت زمانی کوتاه در سال ۱۹۹۸ به اتمام رسیده. دولت مالزی ساخت این برج‌ها را به عنوان نماد پیشرفت اقتصادی این کشور در دستور کار خود قرار داد.

 

از بزرگترین معبد هندو و چینی‌ها هم بازدید کردیم و سری به بازار جذاب چینی‌ها زدیم.

 

 

روز بعد با یه کوله پشتی و دوربین زدیم بیرون. با مترو خودمون رو رسوندیم به ایستگاهی که با دوستمون رضا سالکی و دوستاشون قرار ملاقات گذاشته بودیم.

اول رفتیم سمت Batu Cave که معروف به غار میمون‌هاست. یه منطقه صخره‌ای بلند با درختایی که روی صخره‌ها روییده بودند.

داخل صخره‌ها یه غار بزرگ پر از میمون وجود داشت با چندین معبد و یه مجسمه هندو. اول مجسمه‌ها رو دیدیم که یه مجسمه با سر میمون به رنگ آبی بود و در داستان رامایانا اومده که یکی از قهرمانان داستانه.

جلوتر مجسمه ۴۲ متری هندو به اسم مورگانه و یکی از ۳۰۰۰ خدای هندی‌ها قرار داشت. این مجسمه بلندترین مجسمه هندو محسوب میشه و از فولاد و آب طلا ساخته شده. حدود ۳۰۰ تا پله بغلش بود که میرسید به غار. غار دهانه بزرگی داشت و فضای داخلش وسیع بود. دو تا معبد هم داخل غار قرار داشت که پر از میمون‌ بود. میمون‌ها از دست گردشگرا خوراکی می‌گرفتن و گاهی هم یه چیزایی کش میرفتن. یه غار دیگه هم بغلش بود به اسم غار تاریک که تورهای گردشگری غارنوردی داشت.

بعد از باتو کیو رفتیم سمت یه تپه بلند به اسم گنتینگ که از شهر دور بود و یه جاده پیچ پیچی و تماما سربالا داشت و تا ارتفاع ۱۸۰۰ متر می‌رسید. کنتینگ هایلند یه منطقه طبیعی و تفریحی بود که تله کابین هم داشت. سوار تله کابین شدیم و وسطای مسیر تو ایستگاه معبد پیاده شدیم.

برای دیدن معبد چین سو باید کمی پیاده‌روی می‌کردیم. هوای بالای تپه خنک و روح بخش و همه جا سرسبز و پر از دار و درخت بود. معبد 9 طبقه‌ داشت که می‌تونستیم ازش بالا بریم و منظره زیبای زیر پامون رو تماشا کنیم.

معبد چینی‌ها معروف به بهشت و جهنمه، چون طبقات مختلف بهشت و جهنم به طرز جالبی با مجسمه‌هایی که در دل دیوار کار گذاشته شدن، نشون داده شده. مجسمه بزرگ بودا هم تو این مجموعه قرار داشت که بر روی گل نیلوفر آبی نشسته بود.

با کمک پله برقی برگشتیم به ایستگاه تله کابین و راهمون رو تا قله ادامه دادیم. قله گینتینگ پر از هتل و رستوران و مراکز تفریحی بود و بزرگترین کازینوی مالزی اونجا قرار داشت.

شب یه شام خوشمزه ایرانی دستپخت خانم عطاری عزیز رو ‌خو‌ردیم و از این روز پر خاطره جذاب و همراهی مردم مهربان لذت بردیم.


طراحی و پیاده‌سازی شده در شرکت پردازش موازی سامان

کلیه حقوق مادی و معنوی وب‌سایت برای صاحبان آن محفوظ است © ۲۰۱۲ - ۲۰۲۵