بیست و سه سال پیش، نمایشگاهی با عنوان “انسان و فضا” در زیرزمین میدان آزادی تهران برگزار شد. یادم هست که سه بار طی سه روز متوالی از این نمایشگاه بازدید کردم. در آن روزها دانشجو بودم.
در دانشگاه تهران رشته الکترونیک میخواندم. نمایشگاه جالبی بود در مورد دستاوردهای انسان در زمینه فضا و فضانوردی. فیلمها، تصاویر و پوسترهای جالبی از سیارات و کهکشانها، زندگینامه فضانوردان و رکوردهای فضایی آمریکا و شوروی (سابق) جزو دیدنیهای این نمایشگاه بود. اما یکی از تکان دهنده ترین موضوعات این نمایشگاه، فیلمی کوتاه بود مربوط به حادثه ای که حدودا دو سال قبل اتفاق افتاده بود: انفجار فضاپیمای چلنجر.
آن روزها از اینترنت و وب و iPhone خبری نبود. حتی کامپیوترهای شخصی نیز هنوز وارد بازار ایران نشده بودند. بنابراین نمایشگاه انسان و فضا، فرصت غنیمتی بود برای کسب اطلاعاتی که در جای دیگر دستیابی به آن چندان آسان نبود.
به همین دلیل بود که چندین بار به آن نمایشگاه رفتم و بویژه فیلم مربوط به چلنجر را بارها و بارها دیدم. هفت فضانوردی که با لباسهای آبی رنگ ناسا وارد فضاپیما شدند، بیخبر از اینکه هفتاد و سه ثانیه پس از پرتاب، فضاپیمایشان به قطعاتی از آهن و فولاد شعله ور تبدیل خواهد شد. با خود فکر میکردم که آنها شهدای راه دانش هستند. بیاد ژیوردانو برونو می افتادم که چندصد سال پیش، بخاطر اعتقاد به نظریات کپرنیک که میگفت خورشید مرکز عالم است نه زمین، توسط کلیسای کاتولیک به آتش کشیده شد. یا خود گالیله، که از ترس شکنجه و اعدام ناچار شد عقایدش را مبنی بر گردش زمین به دور خورشید پس بگیرد. بشریت چه بهایی پرداخت کرده بود، تا اینکه آن روز فضاپیمای چلنجر آماده پرتاب به فضا بشود. ولی انگار آن هزینه ها کافی نبود. نهال دانش، باز هم نیاز به آبیاری داشت؛ و خداوندگار دانش، مطابق معمول قربانیهای خود را از میان پیشروترین چالشگران برگزیده بود.
بیاد دارم که همان سال، در کلاس ریاضیات مهندسی در دانشگاه، یکی از اساتید بزرگوار به مناسبت همین حادثه خطاب به ما دانشجویان گفت: “ما میتوانیم خوشحال باشیم که فضاپیمایمان منفجر نشده است. ولی فراموش نکنیم که فقط کسانی اشتباه میکنند که حرکتی را آغاز کرده باشند. اگر حرکت نکنیم، طبعا اشتباه هم نخواهیم کرد.”
درس بزرگی بود. شاید خیلی مهمتر و باارزشتر از ریاضیات مهندسی. افقهای بیکران علم، دانش و انسانیت، همواره توسط بزرگانی گشوده شده است که مال، جان و آبروی خود را به خطر انداخته اند. انفجار چلنجر، هرچند سفرهای فضایی را برای مدتی به حالت تعلیق درآورد، ولی درسهایی که بشریت از آن آموخت، منجر به سفرهایی شد که در دهه های پس از آن، تلسکوپ هابل را به مدار زمین فرستاد یا روباتهایی را رهسپار مریخ کرد. هنوز هم قرار بود کسانی که حرکت میکنند، اشتباه کنند. فضاپیمای کلمبیا هم هفده سال بعد، قرار بود به دلیلی دیگر منفجر شود.
و ما دانشجویان جوان، می آموختیم که برای مهندس شدن، فقط دانستن ریاضیات کافی نیست.
بهزاد مقصودی
نوشته شده در تاریخ : ۱۴ اسفند ۱۳۸۹