لطفا صبر کنید ...

Posts Tagged ‘صلح’

گشت و گذار سفیران صلح در”کوالالامپور” پایتخت مالزی

Posted on: فروردین ۲۱ام, ۱۳۹۷ by sppcco

گشت و گذار در پایتخت مالزی رو شروع کردیم تا از مردمان صلح‌دوست و بی حاشیه‌ی این کشور زیبا و سرسبز برایتان بگوییم، مالزیایی‌ها صلح واقعی رو برامون معنا کردند.

از روستا زدیم بیرون و مدتی در جاده‌های خلوت و سرسبز روستایی رکاب زدیم. بعدش وارد بزرگراه شلوغ منتهی به کوالالامپور شدیم.

مالزی کشوری چند ملیتی است که نژادها و ملیت‌های گوناگون با فرهنگ‌ها و زبان‌های متنوع در آن آمیخته‌اند. ساکنین این کشور با حدود 30 میلیون جمعیت، سه نژاد مالایی (۶۰٪)، چینی (۲۷٪)، هندی (۱۲٪) و غیره (۱٪) رو شامل می‌شن. مالزیایی‌ها با وجود ادیان و فرهنگ‌های گوناگون، کنار هم در صلح و آرامش زندگی می‌کنن و راز در صلح بودنشون اینه که با وجود تفاوت دین، مذهب و فرهنگ به هم احترام می‌ذارن. به راحتی در تمام سطح شهر می‌تونیم افرادی از ادیان مختلف رو ببینیم که با وجود تفاوت‌ها کنار هم کار می‌کنند، با هم دوست‌اند و زندگی می‌کنند.

مردم مالزی آرام، صلح دوست، خویشتندار و متدین‌اند و با خشونت، قانون شکنی و اغتشاش میانه‌ای ندارن

خودمون رو رسوندیم به منزل استاد زبان فرانسه نیما، “خانم عطاری” عزیز که ما رو به منزلشون دعوت کردن. بعد از مدت‌ها یه ناهار به سبک ایرانی و بسیار خوشمزه بدون حتی ذره‌ای فلفل خوردیم.

بعد از ظهر با خانم عطاری رفتیم داخل شهر رو گشتیم.

 

اول از برج‌های دوقلوی پتروناس بازدید کردیم. این برج‌ها از بلندترین آسمانخراش‌های جهان هستن که حدود ۴۵۲ متر بلندی دارند. این دو برج از زیر توسط مرکز خرید سوریا به ‌هم متصل شده‌اند. همچنین پلی طبقات ۴۱ و ۴۲ این دو برج را به هم متصل کرده. در زیر زمین آن نیز آکواریم زیبایی قرار داره که در آن شما از دالان شیشه‌ای زیر آب، کوسه‌ها و سفره ماهی‌های غول‌پیکر رو می‌بینید.

کار ساخت این برج‌ها از سال ۱۹۹۵ شروع شده و در مدت زمانی کوتاه در سال ۱۹۹۸ به اتمام رسیده. دولت مالزی ساخت این برج‌ها را به عنوان نماد پیشرفت اقتصادی این کشور در دستور کار خود قرار داد.

 

از بزرگترین معبد هندو و چینی‌ها هم بازدید کردیم و سری به بازار جذاب چینی‌ها زدیم.

 

 

روز بعد با یه کوله پشتی و دوربین زدیم بیرون. با مترو خودمون رو رسوندیم به ایستگاهی که با دوستمون رضا سالکی و دوستاشون قرار ملاقات گذاشته بودیم.

اول رفتیم سمت Batu Cave که معروف به غار میمون‌هاست. یه منطقه صخره‌ای بلند با درختایی که روی صخره‌ها روییده بودند.

داخل صخره‌ها یه غار بزرگ پر از میمون وجود داشت با چندین معبد و یه مجسمه هندو. اول مجسمه‌ها رو دیدیم که یه مجسمه با سر میمون به رنگ آبی بود و در داستان رامایانا اومده که یکی از قهرمانان داستانه.

جلوتر مجسمه ۴۲ متری هندو به اسم مورگانه و یکی از ۳۰۰۰ خدای هندی‌ها قرار داشت. این مجسمه بلندترین مجسمه هندو محسوب میشه و از فولاد و آب طلا ساخته شده. حدود ۳۰۰ تا پله بغلش بود که میرسید به غار. غار دهانه بزرگی داشت و فضای داخلش وسیع بود. دو تا معبد هم داخل غار قرار داشت که پر از میمون‌ بود. میمون‌ها از دست گردشگرا خوراکی می‌گرفتن و گاهی هم یه چیزایی کش میرفتن. یه غار دیگه هم بغلش بود به اسم غار تاریک که تورهای گردشگری غارنوردی داشت.

بعد از باتو کیو رفتیم سمت یه تپه بلند به اسم گنتینگ که از شهر دور بود و یه جاده پیچ پیچی و تماما سربالا داشت و تا ارتفاع ۱۸۰۰ متر می‌رسید. کنتینگ هایلند یه منطقه طبیعی و تفریحی بود که تله کابین هم داشت. سوار تله کابین شدیم و وسطای مسیر تو ایستگاه معبد پیاده شدیم.

برای دیدن معبد چین سو باید کمی پیاده‌روی می‌کردیم. هوای بالای تپه خنک و روح بخش و همه جا سرسبز و پر از دار و درخت بود. معبد 9 طبقه‌ داشت که می‌تونستیم ازش بالا بریم و منظره زیبای زیر پامون رو تماشا کنیم.

معبد چینی‌ها معروف به بهشت و جهنمه، چون طبقات مختلف بهشت و جهنم به طرز جالبی با مجسمه‌هایی که در دل دیوار کار گذاشته شدن، نشون داده شده. مجسمه بزرگ بودا هم تو این مجموعه قرار داشت که بر روی گل نیلوفر آبی نشسته بود.

با کمک پله برقی برگشتیم به ایستگاه تله کابین و راهمون رو تا قله ادامه دادیم. قله گینتینگ پر از هتل و رستوران و مراکز تفریحی بود و بزرگترین کازینوی مالزی اونجا قرار داشت.

شب یه شام خوشمزه ایرانی دستپخت خانم عطاری عزیز رو ‌خو‌ردیم و از این روز پر خاطره جذاب و همراهی مردم مهربان لذت بردیم.

سفیران صلح در اندونزی

Posted on: فروردین ۵ام, ۱۳۹۷ by sppcco

بعد از ۲۳ روز چالش واقعی که پر از خاطره‌های شیرین و آدم‌های مهربان و ماجراهای عجیب بود، کشور هند رو ترک کردیم.

پس از سپری کردن شبی طولانی و سخت بالاخره به مدان رسیدیم. مدان پایتخت استان سوماترای شمالی در اندونزی است. این شهر در نزدیکی دریا قرار گرفته و چهارمین شهر بزرگ این کشور به ‌شمار می‌رود. مدان از سمت شرق، جنوب و غرب به منطقه دلی‌سردانگ و از سمت شمال به تنگه ملکه محدود شده ‌است.

اندونزی را می‌توان بزرگترین مجمع الجزایر جهان دانست که بین دو خشکی، یعنی جنوب شرق آسیا و استرالیا واقع شده ‌است. مجموعه جزایر این کشور زمانی مستعمره هلند بوده و مدت زمان زیادی نیست استقلال پیدا کرده است. زبان رسمی آنها اندونزیایی و واحد پولشان روپیه است. مردم این کشور از اقوام گوناگونی می‌باشند که جاوه‌ای‌ها با حدود ۴۰ درصد بزرگ‌ترین قوم هستند، مردمانی با صورت‌های گرد، پهن و گوشتالود که کمی شبیه به چینی‌ها می‌باشند. اینجا پرجمعیت‌ترین کشور مسلمان جهان است و از جمعیت 240 میلیون نفری ۸۶٫۱ درصد از مردم مسلمان هستند.

رکاب‌زنی رو از جاده‌های شهر مدان آغاز می‌کنیم و یک کشور جدید با آدم‌ها و اتفاقات جدید پیش رومون قرار داره. شروعی دوباره برای رویارویی با مردمان، فرهنگ‌ها، آداب و رسوم، غذاها و مکان‌های زیبا و جدید داریم.

همراه با تدبیر رکاب بزنید تا در نوروز 1397 با کشور اندونزی و ماجراهای جدید زوج دوچرخه‌سوار در این کشور، آشنا گردید.

تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید، تو یکی نه‌ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز(مولانا)

Posted on: اسفند ۲۲ام, ۱۳۹۶ by sppcco

امروز از خانواده مهربان آقای دکتر سوبادهان خداحافظی کردیم و برای حرکت آماده شدیم.

دیرتر حرکت کردیم چون چند تا از دوچرخه‌سوارهای ساوانتاوادی می‌خواستن بیان به دیدنمون. یکیشون که دکتر بود و داروخانه داشت برامون یه بطری الکل صنعتی آورد بعنوان سوخت اجاق. ما به‌خاطر هواپیما نه گاز با خودمون آوردیم نه الکل و تو هند هم نتونستیم پیدا کنیم. حالا از این به بعد میتونیم پخت و پز کنیم.

اینجا هندی‌ها خونگرمی خود را به ما ثابت کردند. شهروندان این کشور واقعا مهربان و دوست داشتنی هستند و رفتار صمیمانه‌ی آنها باعث می‌شود که با وجود گرمای شدید و بدی آب و هوا، باز هم دلمون نخواد اینجا رو ترک کنیم و حس تنهایی و غربت نداشته باشیم. در واقعا بهمون ثابت شد که علاوه بر اینکه هوا گرمه مردم هم گرم و صمیمی هستند!

اینجا صلح برامون واقعا معنا شد و اینکه انسان‌ها در هر نقطه از کره زمین هم باشند با وجود تفاوت‌های فرهنگی، زبانی، مذهبی و .. می‌توانند در کمال آرامش و صلح کنار هم زندگی کنند.

اینجا هندی‌ها خونگرمی خود را به ما ثابت کردند. شهروندان این کشور واقعا مهربان و دوست داشتنی هستند و رفتار صمیمانه‌ی آنها باعث می‌شود که با وجود گرمای شدید و بدی آب و هوا، باز هم دلمون نخواد اینجا رو ترک کنیم و حس تنهایی و غربت نداشته باشیم. در واقعا بهمون ثابت شد که علاوه بر اینکه هوا گرمه مردم هم گرم و صمیمی هستند!

اینجا صلح برامون واقعا معنا شد و اینکه انسان‌ها در هر نقطه از کره زمین هم باشند با وجود تفاوت‌های فرهنگی، زبانی، مذهبی و .. می‌توانند در کمال آرامش و صلح کنار هم زندگی کنند.

توی جاده ۶۶ از ساوانتاوادی تا وقتی به ایالت گوا برسیم شانه خاکی خوبی وجود داشت و در آرامش بودیم، ولی آرامشمون موقتی بود چون نه تنها شانه خاکی ۲۰ کیلومتر بعد تموم شد، بلکه خوردیم به یک ترافیک سنگین.

به ورودی شهر پاناجی (ایالت گوا) رسیدیم. گوا نام شهری بندری و ایالتی در حاشیه جنوب غربی هندوستان است. طبیعت گوا با تپه‌های بسیار سبز در کنار رودهای فراخ با کشتزارهای برنج، درخت‌های نارگیل فراوان و سایر درختان گرمسیری، جلوه بسیار زیبایی دارد. وسیع‌ترین سواحل و مراکز تفریحی ساحلی هند در گوا قرار دارد و این شهر سالانه از صدها هزار گردشگر داخلی و خارجی پذیرایی می‌کند. سواحل گوا پهناور بوده و آفتابی درخشان و زیبا دارد. ۴۵۱ سال حکومت پرتغال بر این منطقه، باعث شده که تمام شهرها و حتی روستاهای گوا فرهنگی خاص داشته باشند.

مرکز ایالت گوا شهر پاناجی هست که تا اونجا ۶۸ تایی رکاب زدیم و تمام مدت حواسمون جمع بود، به ماشینا برخورد نکنیم یا از سطح غیر هم‌تراز جاده نیفتیم پایین و نخوریم به عابرین ( اعم از آدم‌ها، گاوها و سگها).

تو پاناجی یکی از دوستان دکتر سوبادهان برامون اتاقی در خوابگاه تربیت بدنی ترتیب داده بود که امکانات کاملی مثل: سرویس، حمام، فن و کولر داشت. ساختمانش کنار دریا و در منطقه زیبایی بود.

وسایلمون  رو گذاشتیم داخل و کمی استراحت کردیم. رفتیم تا دوری در اطراف بزنیم. ساحل زیبای گوا نزدیک بود و دقایقی رو اونجا سپری کردیم و بعد رفتیم به یه بازار محلی که پر بود از میوه و سبزی.

چیزی که توی بازارهای اینجا زیاد به چشممون میخوره، زنان شاغل و فعال در جامعه هستند که از شغل‌های معمولی گرفته تا شغل‌های خیلی مهم فعالیت دارند و حسابی تاثیرگذار هستند.

پاناجی رو شهر متفاوتی دیدیم. هم تمیز و زیباست و هم به لحاظ ساخت و سازهای شهری با جاهای دیگه تفاوت چشم‌گیری داره! خیابان‌های عریض و پیاده‌روهای مرتب با پارک‌های سرسبز و مغازه‌های شیک. اینجا بوی استعمار تاریخ مصرف گذشته میاد!

جاده 66 و جنگل‌های انبوه آن

Posted on: اسفند ۲۱ام, ۱۳۹۶ by sppcco

با طلوع آفتاب ما هم حرکتمون رو آغاز می‌کنیم.

یه مسیر طولانی و پرفراز و نشیب دیگه در پیش داریم و باید مسیرمون رو از کنار دریا به سمت جاده ۶۶ تغییر بدیم. خوبی این جاده اینه که خیلی پستی و بلندی نداره و بدیش اینه که چون جاده اصلیه حسابی پرترافیک و سر و صداست.

از سواحل سفیدرنگ وارد جنگل‌های انبوه و روستاهای کوچک و بزرگ می‌شویم و رودخانه‌های عریض و پرآب با لنج‌های ماهی‌گیری، پل‌های سفید و قدیمی، معبدهای رنگارنگ، باغ‌های وسیع با میوه‌های فراوان رو پشت سر میذاریم.

این حوالی هندوانه خیلی رونق داره و بیشتر از میوه‌های دیگه در دسترسه. جالبه هندی‌ها هندوانه رو با نمک می‌خورن!

توی سی کیلومتری مقصد برای ناهار توقف می‌کنیم. امروز بیشتر از هر روز دیگری عرق ریختیم و آب خوردیم و خنک نشدیم.

بقیه مسیر توی جاده تقریبا همواری هستیم و می‌تونیم بعد از مدت‌ها با سرعت بالای ۲۰ رکاب بزنیم.

آفتاب در حال غروبه که به شهر ساوانتاوادی می‌رسیم و دکتر سوبادهان و پسرش پوشکار استقبال گرمی ازمون می‌کنن.

امروز مصادف با 8 مارس روز جهانی زنه و توی شهر جشن بزرگی برای خانم‌ها برپاست. میریم اونجا و دکتر ما رو به جمع معرفی می‌کنه و راجع به سفرمون توضیح میده و مهمانان کلی ابراز علاقه می‌کنند.

حسابی خسته‌ایم و دکتر ما رو می‌بره خونه‌ش و در کنار خانواده پر محبتش خستگیمونو در می‌کنیم.

رکاب‌زنی کنار باغ‌های انبه و بادام هندی

Posted on: اسفند ۱۶ام, ۱۳۹۶ by sppcco

امروز یه مسیر طولانی با کلی پستی و بلندی و گرمای اساسی در پیش داریم، ولی استراحت دیروز کارمون رو راحت کرده و برای رکاب‌زنی آمادگی داریم.

مادر دوستمون صبح زود به خاطر ما بیدار شد و صبحانه حاضر کرد. به چای و کرن فلکس قناعت می‌کنیم تا معده تحت فشار نباشه و از خانواده مهمان‌نوازشان خداحافظی می‌کنیم.

جاده کاملا آرومه و می‌تونیم توی آرامش رکاب بزنیم. مسیرمون پر از کاکتوس‌هایی است که به عنوان حصار استفاده میشن و باغ‌های وسیع بادام هندی و انبه به چشم می‌خورند که میوه‌هاشون تا یک ماه دیگه میرسن.

کاکتوس‌های مسیر

درنگی در کنار باغ‌های انبه

با وجود اینکه هنوز نصف مسیر رو هم نرفتیم، گرما کلافمون کرده، البته خدا هوامون رو داره و چند تکه ابر توی آسمون هست که جلوی تابش مستقیم آفتاب رو گرفتن.

 

ساعت ۲ که اوج گرماست میریم یه رستوران تا هم ناهار بخوریم و هم خنک بشیم. یه مدل پلو سفارش دادیم که کنارش کلی خورشت، سوپ، دسر و … هم بود که توی پیاله‌های کوچک سرو می‌شدن.

ساعت ۴ رو که رد می‌کنیم هوا خنک‌تر میشه. اینجا اوج گرما بین ۱ تا ۳ ظهره که خورشید مستقیم بالا سرمونه.

بعد از 105 کیلومتر رکاب‌زنی، حوالی عصر به سواحل زیبای شهر کینکشور می‌رسیم. دریا به رنگ فیروزه‌ای دراومده و آفتاب در حال غروبه. کنار یه هتل‌رستوران که مشرف به دریاست مکان مناسبی برای کمپ پیدا می‌کنیم. دوچرخه‌ها رو می‌گذاریم داخل هتل که خیالمون راحت باشه. شام رو تو رستوران می‌خوریم و با صدای امواج اقیانوس بی‌کران در حالی‌که بالای سرمون ستاره‌ها چشمک میزنن به خواب میریم.

“هولی” جشن سنتی هند به مناسبت فرا رسیدن بهار

Posted on: اسفند ۱۵ام, ۱۳۹۶ by sppcco

دیروز دوستمون خیلی اصرار کرد که یک روز بیشتر توی شهر راتناگیری بمونیم و توی جشن هولی که جشن رنگ‌ها و شادی هست، شرکت کنیم. ما هم دعوتش رو قبول کردیم و دیدیم فرصت خوبیه که هم با رسم و رسومات آنها آشنا بشیم و هم یک روز استراحت داشته باشیم.

صبح با دوست هندی و آمریکاییمون که اونم مثل ما مهمون بود، گشتی در شهر زدیم. با ماشین رفتیم سمت قلعه‌ای به اسم باگواتی که بالای تپه‌ای رو به دریا ساخته شده بود و معبدی بزرگ داخلش بود.

نمایی از معبد داخل قلعه

اطراف قلعه خیلی دیدنی و زیبا بود و صخره‌هایی مشرف به دریا وجود داشتند که زیر پامون موج‌ها رو می‌شکستند.

از صخره‌ها بالا رفتیم و دقایقی همانجا محو تماشای دریای بی‌کرانی که افقش نامعلوم بود، شدیم.

برگشتیم خانه و صبحانه سنتی هندی خوردیم به اسامی سابودانا کیچادی و راسا وادا و میسال.

مقصد بعدی بازار بود که بیشتر از هر چیزی ازش لذت بردیم. بازارها محل تلاقی آدم‌ها و سلیقه‌هاست. جایی پر از انرژی‌های مثبت، مغازه‌های کوچک با کالاهایی مختصر و کوچه‌های باریک و پرازدحام، آدم‌های رنگارنگ، خوردنی‌ها، پوشیدنی‌ها و نگاه‌های صمیمی.

برگشتیم خانه و مادر مهربان ناهار خوشمزه‌ای آماده کرده بود، شامل چاپاتی که همان نان محلی است و غذایی از فلفل دلمه‌ای، برنج و خورش کاری.

بعد از ظهر وقت جشن بود، باید می‌رفتیم تا با این آیین شاد رنگی رنگی آشنا بشیم. وقتی رسیدیم به بچه‌های محله، حسابی رنگ مالی‌مون کردن و بعدش یه گالن آب ریختن رو سرمون!

راه افتادیم سمت محل جشن و توی مسیر بچه‌های محله‌های دیگر هم به ما ملحق ‌شدند و رنگ‌بازی ادامه داشت. مردم در محل جشن جمع شده بودند و همه سر تا پا رنگی بودند.

جشن Holi یکی از بزرگترین جشن‌های سنتی هند است که همه ساله در ماه مارس میلادی و آغاز فصل بهار براساس تقویم هندی برگزار می‌شود و نشان‌دهنده زنده شدن دوباره طبیعت و فرا رسیدن فصل بهار است.
در این جشن بر اساس یک سنت قدیمی، اهالی هر منطقه با پاشیدن آب و رنگدانه‌های مخصوص به سوی یکدیگر و نیز اجرای موسیقی و رقص، به سرور و پای‌کوبی می‌پردازند. در این آیین شاد، همه‌ی افراد اعم از زن و مرد و پیر و جوان شرکت می‌کنند و باور دارند که با فرارسیدن بهار، بار دیگر روشنایی بر تاریکی و خوبی بر بدی پیروز شده ‌است. «جشن هولی» از اعیاد مهم مردم هند و نقطه مقابل «جشن دیوالی» است که در آغاز فصل سرما برگزار می‌گردد.

بالاخره با سر و صورت رنگی و روحیه‌ای شاد و عالی برگشتیم خونه دوستمون تا استراحتی داشته باشیم برای رکاب‌زنی فردا. امروز واقعا یه تجربه به یادماندنی و بی‌نظیر برامون رقم خورد.

رکاب‌زنی کنار آبی بی‌کران اقیانوس هند

Posted on: اسفند ۱۴ام, ۱۳۹۶ by sppcco

دیشب توی بالکن حیاط خانه دوستمون چادر زدیم و از نسیم‌های خنک شبانه لذت بردیم. صبح زود با آن‌ها خداحافظی کردیم و راه افتادیم. مسیرمون کم کم به دریا نزدیک می‌شد و باد بوی اقیانوس رو با خودش می‌آورد.

اقیانوس هند سومین اقیانوس بزرگ جهان و۲۰٪ از سطح کره زمین را پوشانده ‌است. همچنین گرم‌ترین حوزه اقیانوسی جهان به‌شمار می‌آید. از جمله مهمترین تأثیرات این اقیانوس ایجاد بادهای باران‌آور موسمی است که در سرتاسر جنوب شبه قاره هند و آسیای جنوب شرقی باعث ایجاد باران‌های فصلی و همچنین جریان‌های آب‌گرم استوایی می‌شود. این اقیانوس از شمال به آسیا، از غرب به آفریقا، از شرق به استرالیا و از جنوب به اقیانوس منجمد جنوبی منتهی می‌شود.

به آبی بی‌کران رسیدیم و مدت‌ها کنارش رکاب زدیم. مسیر فوق العاده زیبا بود و ارزش این همه سختی تا اینجا اومدن و تحمل گرمای شدید رو داشت.

 

 

توی مسیر کلی میمون دیدیم که روی درخت‌ها بازی‌گوشی می‌کردند. علاوه بر میمون‌ها، تو این مناطق گربه وحشی و تعداد زیادی گاو و گاومیش هم دیدیم که همه جا در اطراف و حتی وسط جاده بودند. گاوها شاخ‌های بزرگ و کوهان‌های کوچکی داشتند.

 

به یک کانال آبی رسیدیم که برای عبور از آن باید از لنج استفاده می‌کردیم. خودمان و دوچرخه‌ها سوار بر فرری شدیم و بر روی آب حرکت کردیم.

امروز یک زوج سایکل‌توریست سوئیسی دیدیم که بیش از 70 سال سن داشتند. آنها خیلی سرحال و جوان‌دل بودند، با دیدن آنها فهمیدیم که جهانگردی به سن و سال نیست و اتفاقا تو این سن و سال شاید بهتر بشه بر جوامع بشری تاثیر گذاشت و می‌توان از آن برای نزدیک کردن فرهنگ‌ها استفاده کرد. در واقع جهانگردی فرصتی گرانبها است که می‌توان از آن برای آموزش دادن انسان‌ها در مورد فرهنگ‌ها و محیط‌های دیگر بهره برد.

بعد از ۷۱ کیلومتر رسیدیم به شهر ساحلی راتناگیری و رفتیم خونه دوستمون. احتمالا فردا رو هم برای استراحت و بازدید از اطراف شهر مهمونشون باشیم.

از صدای اذان مساجد تا‌ مراسم معابد هندو

Posted on: اسفند ۱۳ام, ۱۳۹۶ by sppcco

از آنجا که هندی‌ها بسیار مهمان‌نواز و مهربان هستند، مورد استقبال بسیاری از آنها قرار گرفتیم. گروه سایکل‌توریست‌های هندی از ما کلی خبر توی کانالشون منتشر کرده‌اند که باعث شده حسابی بین آنها معروف بشیم و توی هر شهر کلی دوست پیدا کنیم. بسیاری از آنها ما رو دعوت کردند و تماس گرفتن که توی مسیرمون حتما بریم خونه‌هاشون.

پس از 32 کیلومتر رکاب‌زنی در هوای مه‌آلود، یکی از دوستامون (دکتر مانورز) که متخصص کودکان و فعال حقوق بشر هستند به باغ زیباشون دعوتمون کردند و اومدن استقبالمون که تونستیم صبحانه مفصلی رو در کنار ایشون صرف کنیم.

با ایشون گفتگویی در مورد هدف سفرمون یعنی صلح برای کودکان و مشکلات کودکان در هند داشتیم.

ایشون از وضعیت بسیار ضعیف بیمارستان‌ها در روستاهای اطراف صحبت کردند و گفتند: وضعیت بهداشت و تحصیل برای کودکان و نوجوانان بسیار تاسف آور است. از آنجا که شعار ما نیز، صلح برای کودکان جهان است، آرزوی ما نیز سلامتی و صلح بخصوص برای کودکان فقیر این کشور می‌باشد. باید بیشتر بکوشیم و بیشتر انرژی صلح را در جهان گسترش بدهیم.

از آقای دکتر خداحافظی کردیم و رکاب‌زنی رو شروع کردیم. پس از عبور از سربالایی‌های متعدد وارد یه جاده فرعی که از وسط روستاها می‌گذشت، شدیم. جاده خلوت و آرومی بود بطوریکه می‌تونستیم آواز زیبای پرندگان رو بشنویم و لذت ببریم. مناظر بسیار فوق‌العاده‌ای هم به چشم می‌خورد. در این کشور مکان‌هایی ناهموار و بی‌ثمر و در عین حال مکان‌هایی پوشیده از گیاهان سبز و شاداب و جنگل‌های شگفت‌انگیز وجود دارند. لازم نیست به دنبال زیبایی بگردیم، چرا که در حین رکاب زدن، مدام با آنها برخورد می‌کنیم.

از بعضی روستاها صدای اذان میومد و از بعضی صدای مراسمی که توی معابد برگزار می‌شد. جشن holi در آیین هندو، شهر به شهر فرق می‌کنه، به همین علت این چند روزه شاهد مراسم مختلف و متفاوتی بودیم.

هند معجونی از ادیان مختلف و فرقه‌های مذهبی گوناگون است که اغلب آنها از هندوئیسم، اسلام و آیین هندو نشات گرفته‌اند. نه تنها ادیان، بلکه فرقه‌های گوناگون نیز در هند، کنار هم، مسالمت‌آمیز و بی‌هیچ جار و جنجالی زندگی می‌کنند.

پس از کیلومترها رکاب‌زنی، در نزدیکی شهر ویلنیشنور به خونه دوستانمون نیکیل و نانوک رسیدیم که دانشجو و عاشق سفر هستند. آنها ناهاری برامون تدارک دیده بودند که پس از آن به گشت و گذار در اطراف شهر و معابد معروف منطقه پرداختیم و شب رو در کنار آنها سپری کردیم. شام هم برامون یه غذای سنتی هندی که از نارگیل و سیر و برنج و کلی ادویه درست می‌شد درست کردند که خیلی خوشمزه بود.

روستائیان، صلح را معنا کردند

Posted on: اسفند ۱۱ام, ۱۳۹۶ by sppcco

روز چهارم

11 اسفند 1396

شب آرومی رو منزل دوست‌مون شریاس گذروندیم، لباس‌هامون رو شسته بودیم تا تمیز باشن و بعد از بدرقه گرم شریاس، عزم رکاب زدن کردیم.

مسیر امروزمون کمی بیشتر هست و با توجه به گرمای هوا، باید بجنبیم تا ظهر، بیشتر راه رو رکاب بزنیم. از شریاس قول می‌گیریم که وقتی ایران اومد، حتما بهمون سر بزنه و مسیر تقریبا 95 کیلومتری‌مون رو شروع می‌کنیم.

ساعت تقریبا 7 صبح شده و جنب و جوش توی جاده‌ها شروع شده، چند تا ماشین برامون دست تکون میدن و یک جاده فرعی پیدا می‌کنیم و کلی خوشحال میشیم. آخه توی جاده‌های اصلی نمی‌تونیم کنار هم رکاب بزنیم، برای همین، از این فرصت استفاده می‌کنیم تا کمی برنامه‌ها را مرور کنیم.

در بین مسیر، علاوه بر این معبدها، نمادهای کشور هندوستان بسیار دیده می‌شوند و واقعا جذاب هستند، طوری که نمیشه از کنارشون گذشت و هرچند کوتاه، توقفی می‌کنیم تا علاوه بر ثبت خاطره، بتونیم اون‌ها رو به شما هم نشون بدیم.

رکاب‌زنی طبق برنامه پیش نرفت، برای عکاسی از معبد و فیل، کمی معطل شدیم، ساعت تقریبا 11 شده، گرما و گرسنگی و پیدا کردن یه جای قشنگ برای صبحانه، باعث شد رضایت بدیم که بازهم تاخیر کنیم. بعد از خوردن یک صبحانه دلچسب و یک گپ کوتاه با صاحب رستوران، درباره‌ی هدفمون و مسیرمون، رکاب‌زدن را مجدد شروع کردیم.

 

کنار جاده که می‌رفتیم، صدای شلوغی و ساز و دهل شنیده می‌شد. کمی تعجب کردیم و دنبال منبع صدا بودیم که مردم یک روستا رو دیدیم. از کودک تا میانسال، مراسم جشنی، در ادامه جشن دیشب برگزار کرده بودند. با دیدن ما برامون دست تکون دادند و خواستند که بایستیم. چند نفر پیش ما اومدند و از مسیرمون سوال کردند، ما هم هدف و برنامه‌مون رو براشون گفتیم. خیلی ذوق کردند، خانمی چند اسکناس بیرون آورد و با نشون دادن عکس مهاتما گاندی کبیر، بزرگ‌ترین دغدغه و آرمان رهبر بزرگ هند رو، صلح و نوع‌دوستی می‎‌دونست.

خواستیم راه رو ادامه بدیم، که با اصرار مردم خونگرم و مهمان‌نواز اون روستا مواجه شدیم. مارو به جمع خودشون و صرف ناهار که با کمک همه اهالی روستا تدارک دیده بودند، دعوت کردند. از برنامه که عقب بودیم، اما اصرار و محبت‌شون آنقدر از ته دل بود، که نگاهی به هم کردیم و گفتیم: اهالی این روستا صلح، محبت و مهمان‌نوازی را معنا کردند، انقدر برای ما شیرین و با محبت بودند، که به میزبانی‌شون احترام گذاشتیم و در جشن و ضیافت‌شون شرکت کردیم.

بعد از ناهار، برامون دستار هندی آوردن، تا بتونیم باهاش عکس بگیریم و یادگاری داشته باشیم. بعد از گرفتن چند عکس سلفی و یادگاری، سوار بر دوچرخه‌ها شدیم و با دلگرمی و انرژی مضاعف، به سمت مقصد رکاب زدیم.

تقریبا 25 کیلومتر تا مقصد فاصله داشتیم و جاده دو طرفه و خطرناک بود، خیلی باید احتیاط می‌کردیم. مثل همیشه، حبیبه جلوتر می‌رفت، دمای هوا بالای 40 درجه سانتیگراد بود، گرما، دوچرخه‌سواری و تاخیرهای پیش اومده، تاثیرش رو نشون می‌داد، اما مردم روستا، آنچنان به ما محبت کردند که، ثابت قدم و استوار، به سمت مقصد رکاب می‌زدیم.

با اینکه طبق GPS 95 کیلومتر راه داشتیم، اما بعد از ۱۰۳ کیلومتر رکاب زدن رسیدیم به شهر ماهاد، جای مناسبی برای کمپ زدن پیدا نکردیم، ساعت 5 شده بود و باید زودتر محلی برای استراحت پیدا می‌کردیم، در خروجی شهر ماهاد، یک هتل پیدا کردیم.

با #تدبیر همراه ما باشید

روز پنجم سفر، کجا می‌رویم؟

از بمبئی تا جایی برای استراحت (شهر پن)

Posted on: اسفند ۱۰ام, ۱۳۹۶ by sppcco

روز سوم

10 اسفند 1396

با وجود گرمی هوا، امروز خیلی پرشور هستیم. ماه‌ها زحمت و برنامه‌ریزی، امروز به بار نشست. هتل رو تحویل دادیم و مسیر رو با GPS، طبق برنامه، بازبینی کردیم. بالاخره تونستیم رکاب‌زنی رو شروع کنیم. ما فقط با پاهامون رکاب نمی‌زنیم، باهاشون پرواز می‌کنیم، برای همین خیلی شوق داریم. اتاق هتل رو تحویل دادیم، مسئولان هتل که خیلی کارمون رو دوست داشتند، مسیرمون رو پرسیدند،

اولش کمی تعجب کردند که ما 90 کیلومتر رو امروز، می‌خواهیم رکاب بزنیم، اما وقتی هدف و شعارمون رو بهشون گفتیم، فهمیدند که مساله فقط رکاب زدن نیست، عشق به هدفمون داریم و با هر رکاب و با هر هم صحبتی، پیام صلح رو به همنوعانمون می‌دیم. برامون آرزوی موفقیت کردند و اولین رکاب‌زنی ما، از شهر بمبئی آغاز شد.

لباس‌های زرد و سبز #تدبیر، خیلی بهمون میاد و فضا رو کاملا شاد می‌کنه، با دوستانمون در شرکت پردازش موازی سامان، که حامی برنامه ما هستند، صحبت کردیم و کلی بهمون انرژی دادند. دوستمون آقای سینگ ساب اومدن و یه جای خوب برای صبحونه رفتیم. توی ایران که هستیم، از چای لاهیجان نمیشه گذشت، دیر دم می‌کشه ولی رنگ و عطرش معرکه‌ست، حالا توی هند، یکی از بزرگ‌ترین صادر کنندگان چای هستیم و خبری از چای ایرانی نیست. بعد از اینکه فروشنده درباره هدف ما و سفر ما می‌فهمه، بهمون چای ماسالای مخصوص با صبحانه سنتی بمبئی رو پیشنهاد می‌کنه، حالا برای شروع راه جون گرفتیم، البته چای‌شون هم واقعا عالی بود.

توی مسیر، سعی کردیم حبیبه جلو بره، تا من بتونم مراقبش باشم، تابلوها، گاهی به زبان هندی بود و بیشتر مسیر رو سعی کردیم از GPS استفاده کنیم.

توی اروپا که بودیم، لاین دوچرخه همه جا بود و کمی راحت‌تر بودیم، اما اینجا باید از کنار جاده‌ها یا شونه خاکی بریم، سعی می‌کنیم بیشتر احتیاط کنیم. اما کلا به ماشین‌های فرمون راست و جاده‌های برعکس، یه مقدار عادت کردیم، اونم به نوبه خودش، یه جور جاذبه و نکته بامزست برامون.

در طول مسیر، گاهی نفسی تازه می‌کردیم. وقت ریکاوری و استراحت که میاد، باید خیلی مواظب باشیم که با اصول ورزشی خودمون رو سرد کنیم، تا از بروز آسیب‌ها جلوگیری کنیم.

میوه فروش‌های بین راهی، گل‌های رنگارنگ سبک خاصی رو ایجاد کرده بود، واقعا روح مارو تازه می‌کرد و مسیر رو با وجود گرمای 48 درجه، آسون‌تر می‌کرد.

بالاخره بعد از 83 کیلومتر رکاب‌زنی، رسیدیم به جایی برای استراحت.

شهر پن، در معنی لغوی به معنی جایی برای استراحت می‌باشد. درباره پیشینه شهر، اختلاف نظر وجود دارد اما مورخان احتمال می‌دهند، قدمت آن به زمان بودا برگردد. در این شهر، دوستی به نام شریاس که از طریق شبکه‌های اجتماعی داشتیم، به استقبال‌مون اومد.

با شریاس گشتی در شهر زدیم، شیرینی‌های هندی رو امتحان کردیم و یک مراسم مذهبی به نام Holi که سالی یک بار برگزار میشه رو دیدیم. همه چیز جالب و محترم بود، فیلم مراسم رو در کانال خودمون قرار دادیم، تو این بین، کمی درباره صلح برای کودکان و اهداف سفر، اطلاع‌رسانی کردیم، چند عکس یادگاری هم، با بچه‌هایی که برای حضور در مراسم اومده بودند، گرفتیم.

این مراسم، یک فستیوال به تمام معنا بود، گروه‌های موزیک و عروسکی، همه جا بودند، همه لباس خوب به تن کرده بودند و واقعا مراسم شادی بود. فردا هم به همدیگه رنگ و آب می‌پاشن، خیلی باید جالب باشه، جای همگی خالی، فردا کلی آدم‌های جدید میان تا از فرهنگ و هدف ما بدونن، ما هم برای شما با متن و تصویر، از اون‌ها گزارش می‌کنیم.

با #تدبیر ما را دنبال کنید.


طراحی و پیاده‌سازی شده در شرکت پردازش موازی سامان

کلیه حقوق مادی و معنوی وب‌سایت برای صاحبان آن محفوظ است © ۲۰۱۲ - ۲۰۲۵